شعر در مورد اسم آیلار ، عکس نوشته و عکس پروفایل تبریک تولد اسم آیلار
شعر در مورد اسم آیلار
شعر در مورد اسم آیلار ، عکس نوشته و عکس پروفایل تبریک تولد اسم آیلار همگی در سایت سارونه.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
شعر در مورد اسم آیلار
آواز سحرگاه خبر میدهد از سرّ مگویی
یک راز که در چشم تو و زلف تو فانی است:
لیلی است که در دشت پدیدار میشود.
اشکی بریز به پای شمعدانیام؛
رؤیاییاش کن از زمزمۀ جویبار اشک.
دردی که گلبرگ در خود نهفته داشت،
وآن خِسخسی که در سینه داشت روزگار،
سوزی که جامۀ این دشت میدرید،
تا تو نفسنفس زدی، ختم شد به خیر.
تبدار شد ز داغی لبهای تو زمین
دل داد به بوسۀ گلها چنار مست
انگار بهار با تو پدیدار میشود.
رمزی که شعر از آن جان تازه ساخت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر زیبا در مورد اسم آیلار
گاهى نفسى و دمى و بازدمى هست و کسى نیست
در هر نفست جز خود و خدایت کسی نیست
همره و دوست و معشوق همه گریختند و نماندند
تا بوده همین بوده هیچ یک ابدی نیست
خاک دلم را اسفالت کردم که ازین پس
گلی ازجنس محبت نروید و دگر جای کسی نیست
شعر قشنگ در مورد اسم آیلار
« کوچ »
میسوختی
ولی مرا هیچ نمیگفتی. هیچ
غریقِ غصه بودی
نه صدایی
نه نگاهی
نه آهی
روا بود بر تو این؟ آیلارِ من!
چیست این ستم نامش؟
ک اینسان زنی
-فرشتهای چون تو را –
زنده به گور میکند.
به گناهِ چشم داشتِ بوسهای،
آغوشکی
از کز کرده گوشهای
مَردش نام
هه هه…
کیست این پتیارهای گستاخ
ک وجودِ معصومت را
کاهیده میکند؟
به من بگو!
دلم سالهاست ک از اندوهِ تو
در زهدانِ خودش خَپ کرده
و یا شاید مُرده.
آیلارِ من!
سخت تیره روانم از این استنشاقِ تعفن
و بسا دُشمنشانی ک نمیهِلند فریادت زنم.
من ک خواهم رفت روزی
کجایش را؟ نمیدانم.
میبمیرم تو را
ک تنها میمانی در کورهیِ دردهایت
بیصدا
بی تو اما من
با خاطرههایِ چشمانت
من…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر عاشقانه در مورد اسم آیلار
« من نبودم تو را »
آیلار!
طراوتِ زندگانیِ من!
وقتی میشنوَم غمگینی،
دردی به وسعتِ یک دریا گدازه
در دلم می ریزد
دلی چو سرِ سوزنی کوچک
دردمند تر آنکه میبینی ام،
میبینمَت
و تلاقیِ نگاهمان در هم
آنی به من میفهماند
که خستهای از عشق
از همه چیز
از زندگی
امّا
آن لحظه از من
کاری ساخته نیست
ریزشی از دردهایِ تو را
نه آن لحظه
ک هیچ گاه
در بحبوحهیِ فشارِ زندگانیت،
من نبودم تو را
آیلار!
خستهی بیگناهِ من!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری در مورد اسم آیلار
« پاییز »
آیلارِ من!
خشکیدهام
پژمردهام از درد
دیرگاهیست من نیز چون تو،
آسمانِ دلم ابری ست
چشم به راهِ بارانم اما
بارانکی نیست.
تو بگو! چارهمان چیست؟
جز آنکه در فصلی سرد
بی صدا
و پر نگاه
در این برگ ریزانِ غم
بنشینیم و بیندیشیم کاین بادِ بیترحّم
برگهای خشکیدهمان را
چه سان به قهر وا میستاند و
زیرِ رد پایِ چکش سانش،
لهشان میکند
بی هیچ اِبایی
و تن پوشِ عریانی میپوشاندمان
چه سان؟
آیلارکم! تو از درد لبریزی
دیگر مگو!
من نیز از اشکِ برایِ تو سرشار
دیگر نمیسُرایم در این برگریزان
پاییز!
بهترین شعر در مورد اسم آیلار
عشق اوخون آتدی ولی وار جیسمیده جانیم هله
گورمه ییب ساقی دِنن اسفند و آبانیم هله
شراب و حور و غیلمانی ییغارسان سن بهشت اولماز
او غمزه تیر مژگانی می اردیبهشت اولماز
نهال مهری آغلاتسان چاتار ماوایه فریادی
بوتون آیلار کمر باغلار سجود اِتسینله خردادی
سالیب بیر سودا یا عشقیم نه زر لازیم دی نه زیور
آتیب لیلانی مجنونی کی گلدی ماه شهریور
اینم ترجمه فارسی
سودای عشق او را نه زر خواهم نه هم زیور
که مجنون راند لیلا را که آمد ماه شهریور
ز فروردین خبر دادند کمر در ماه دی بندید
که این دیوانه عاقل نیست همی بر خویشتن خندید
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
زیباترین شعر در مورد اسم آیلار
ز دست لیلا زار و پریشان شدم ز هر سخنش کباب و بریان شدم
نکن بر من ظلم و ستم بی وفا
که از امدن خودم پشیمان شدم
زخلق بدش گر شکایت نکنم چه کنم
با خوش شوی بی مهران چه کنم چه کنم
ز دست لیلا من پیر و کم پیر شدم
ز نیش زبانش دلگیر شدم
ای خدا طاقت نداره دلم
رنگ ز رخ ام پیریده چون شیر شدم
هر روز براش کوفته پخته کنم
گر نخورد وقت سحر پخته کنم
اه دلم را گر خدا بشنود
خودم را می شورم به خاک سیاه تحفه کنم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
جدیدترین شعر در مورد اسم آیلار
فدای روی همچون ماهت ای دوست
امان از دوری غمسازت ای دوسـت
طبیب درد بـی درمــان تویـی تــو
مـداوا کـن مـرا، درمان تـویـی تـو
همـان دردی کـه خود آن آفریـدی
دلــم را در فــراق خــود دریــدی
یکـی کـن ایـن دو تا را، نیمه جـانم
ازیـن دوری بســا مـن بــی قـرارم
تو گـویی این چنین بر ما قرار است
کـه دیدار رخت بر مــا حــرام است
«تویی یاری رس فـریاد هــر کـس
بـه فریــاد مـنِ فـریاد خـوان رس»
نمـانــد از هجـر او یــارب قـرارم
تــو را خواهم که بنشــانش کنـارم
شعر درباره اسم آیلار
نی مـرا نای فـراق دوست نیست
آنکه یارای سـکونم اوست نیست
میـروم کـانجـا بیـابم دوست را
آن مـنِ ایـن استخوانم، پوست را
میـروم آنـجـا بگیـرم دسـت او
میشوم آنجـا بـه یکسـر مست او
میشوم از آنچه اینجـا هست فصل
تا شوم با آنکه از من رست وصل
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر زیبا درباره اسم آیلار
ای که رخسارت دهد آرامشم
دوریت گیرد ز من آسایشم
لحن چشمانت بگیرد جان ز تن
بوی عطرت خوشتر از مُشک خُتَن
هی! خوش الحانا ببین در دیده ام
در فــراقت از جهــان ببـریـده ام
آی تا من فصـل گردم از فصـال
جرعه نوشانم کن از جام وصال
مـر تو بر این دیده هستی توتیا
هین بیـا ای نور چشمم هین بیا
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر قشنگ درباره اسم آیلار
از حسرت وافسوس صد خیال پوچ شکستم
عطر تو پیچید …به صد عطر غزل بر جا نشستم
لبهایت چه زیبا در خشید آیلین….با نمکین خنده صد رنگ
رنگین کمان بر گیسویت کشید آیلار……قلم هفت رنگ اورنگ
گیسو افشان کردی و من زموجش چه مست مستم
به بتخانه چشمت آتنا….زل زدم و از حرم دوست گسستم
دیوانه صفت زین بیگانگی ها پی عطرآشنای تو هستم
زخار مغیلان پا پس نکشیدم به غار دقیانوس نشستم
عطش جان براه تو ریختم
در قدمت شیشه عمر شکستم
با چشم آرزوهایم قد کشیدی
دل به نگه مهرداد تو بستم
ای همه عبرت عمر من… فرزند
بر خیز که اینک
الماس تنم دست خوش باد خزان است
فکر معصومه.. زبی رنگی دلها
دل در گرو یاد جوان است
پاشید رنگی زدانه مهران .. بر دل نگرانم
اینک انتظار مهر تو الهام زمان است
شعر عاشقانه درباره اسم آیلار
من دیم سندن بیر داها بیر سوز ایسته ین
سن دین بیر جمله یله قلبیمی اولدورن
من فقط از تو یک حرف خواستم
ولی تو با یک جمله قلب منو شکستی
نیه ال لریمی کوکدن باغلادین سن؟
سوزلر اوزاندی گوزلر یاشلاندی ندن؟
چرا دست منو از ته بستی ؟
حرف ها دراز شد و چشمها پر از اشک شد ،چرا؟
فکر ایلر دیم کی الله دیر چورک ورن
اودور باش قول ورن یول لاری گورسه دن
فکر میکردم که روزی دهنده خداست
و اوست که به ما سر و دست داده و راه ها را نشان می دهد
بو سنیدین هر نه او ورمیشدی آلان
یولوم سنین الین له باغلاندی ندن؟
این تو بودی ، هر چیزی را که او داده بود را از من گرفتی . راهم به دست تو چرا بسته شد
گونش اولوپدور یرلره ایشیخ ورن
اولدوز اولوپدور گجه لره جان ورن
خورشید شده نور بخش زمین
و ماه شده جان دهنده به آسمانها
سن ده اولموشسان منه آیلار گورسدن
نیه اولدون منه آیلارلا جان ورن؟
و تو هم شدی برای من نشان دهنده ی ماه ها
پس چرا اون کسی شدی که ماه ها برای من جان می بخشد
او سنین باخیشیندیر گوزلری دلن
گوزلریمین یاشی بیر داها گل الن
اون طرز نگاه کردن های تو بود که چشم ها را سوراخ می کرد
ای اشک چشمان من دوباره بیا و بریز
نیه آخی سن اولدون منی سوردورن؟
نیه آخی من اولدوم دالینجا گلن؟
چرا تو شدی حرکت دهنده ی من (اجبار)؟
چرا آخه من شدم اون کسی که به دنبال تو می آید؟
بو کولک دیر یاپراقی یرلره سرن
اولار یمیش اگر اوزوم یره سرن
این باده که برگ هارا بر روی زمین پهن می کند
اگر انگور را بر روی زمین پهن کنید تبدیل به کشمش میشود
ایسته مز دیم کی من اولام بونی دین
بو زامان دیر آداملاری یره سرن
من هیچ وقت نمی خواستم که این را بگویم
این زمان هست که انسان ها را بر روی زمین پهن می کند
آخ منیم خوش گونلریم گچدیلر دونن
دیه ن اوره گیمی کسدیردیلر دونن
آخ روز های خوب من دیروز گذشت
انگار همین دیروز بود که قلب من رو بریدند
بو دوداخ دیر کیمسه نی گورسه سویله ین
کی عاشیق دیر هر گون گویدن یره انن
این لب هست که هرکس را میبیند می گوید
که این عاشقه که هر روز از عرش به فرش می آید
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعری درباره اسم آیلار
جان من، تا کی سکوت؟
تا کی انکار وجود؟
تا کی از من دور دور؟
تا کی آزار وجود؟
جانم از من دلخوری؟
یا که رنجیده شدی؟
من که از عمق وجود
حاجتم مهر تو بود
مهر در چشم تو بود
که دل و جانم ربود
روزه ام بهر تو بود
که شدم سرخ و کبود
آن دعاها و سجود
آن همه وقف و سکون
کل آن بود و نبود
همه در وصف تو بود
آگهم درخور نبود
چون در عقلم نا نبود
وصف تو کارم نبود
واژه ای یارم نبود
لام الی کا هم نبود
چون تو، همراهم نبود
آنکه این شعر سرود
طبع آن چشم تو بود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بهترین شعر درباره اسم آیلار
چنین گویم که با خود عهد کردم
و گر زین عهد برگردم نه مردم
نشان «مرد» باشد در سماجت
اگر سستی کند دیگر چه حاجت
تلاشِ سالیان، بسیار ساده
به حد مصرعین کردم خلاصه
به جز علم و هنر چیزی نگفتن
به روز خواندن، به شب تمرین، نخفتن
من آگاهم که انجامش نه سهل است
و اندر پشت عهدم کوه درد است
در این باره بخواندم من کتابی
به قول شعر شیرین نظامی
« نه هر کاو زن بود نامرد باشد
زن آن مرد است کاو بی درد باشد»
زیباترین شعر درباره اسم آیلار
عطیرلرین پرتره سی(به دو زبان ترکی و فارسی)/پرترۀ عطر
قدم شمرده می روم به روی سنگفرش کهنۀ سختی
که رُسته بین سبزه هاوُچمن ،تکه های آن
چه کودکانه ذوق میکنم ز فکرتازه ام
که رسم میکنم امشب ز”عطر،پرتره هایی”
ویا چگونه نویسم شمیم خوب چمن را ؟
که نرم بود وُبهاری وَسبزوُ اندکی آبی
در این خیال رسیدم به بوستان جوانان
سرک کشیدم وُ دیدم که گوشه خلوت وخالی
به انتظار من انگار ماههاست نشسته
ونیمکت، که سالها به پشت خم شده اش
کس نگاه ِنرم نکرده
نسشته وُ نه نشسته
به فکر دفتر شعرم ،چمن به دست فشردم
گزید دست مرا نیش ِسرد ِ درد ِ سُرنگی
تمام سبز ِ چمن ها سیاه گشت وُتباهی
که خون سرخ جوانی ،کشیده سخت سرنگی
فسرده ذوق وُبی رمق وَ پا کشان
به سوی خانه می روم
گرفته تر ز سنگفرش خستۀ پیاده رو
چگونه ثبت کنم بوی این چمن، میان دفتر شعرم؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
معادل ترکی
کهنه سال لارین اوستونده
آد د یم سایاراق گئدیرم
سال گویریپ گوءی چمنین آراسیندا
اوشاق کیمی سئوینجیه ام، یئنی فیکروُخیالیمنان
من چــَکرم بوءیون گئجه عطیر لرین پرتره سین
نه جوءر یازیم چمن لرین گوءزل ایین؟
یوموشاق، یا یاز کیمی دیر؟
یاشیل دیر یا گوءی رنگی دیر؟
بو فیکرده یه تیشیرم جوانلارین بُستانینا
باش چکیرم سس، صدا سیز بیر گوشیه
ایله بیلکی آیلار گوءزلو یوب یولومو
وبیر نیمکت ،اونون ا َیلمیش بئلینه
کیمسه بیر نظر سالمیوب
ا ُتوموءش یا ا ُتو ما موءش
شعر دفتریمین فیکرینه
چمن لره اَل آتیرام
الیمه سانجلیر سوُیوءخ بیر آغری
گئو رءونور آرا دا کسگین بیر سورنگ
قارالیر گوزیمده یاشیل چمنلر
نیه چی چکیپدی سورنگ اُزونه
بیر گوءزل جوانین قیزیل قانینی
ایاقلاریم یرده سوءرونور یامان
داغیلیب حوصلم ،حالیم قالمیوب
گئدیرم ایوه من ،یوءل نه اوزون دور
یوُر قونام، دوءزولموش داشلار تک یولا
نــِجه یازا بیللم دفتریمده من
چمنین ،گوءلرین ،گوءزل عطرینی